استعاره از مهمترین پدیدههای زبانی است که عالمان، فیلسوفان، ادبیان و بهتازگی زبانشناسان به آن توجّه کردهاند. روش پژوهش حاضر توصیفی - تحلیلی است و در آن کوشیده شده تا سازوکار بیان استعارۀ زمان بهمثابۀ حرکت در مکان در مجموعۀ اشعار سهراب سپهری با تکیه بر نظریۀ معاصر استعارۀ لیکاف (1992) بررسی شود. با نگاهی به دادهها میتوان اینگونه نتیجه گرفت که در این اشعار، زمان دارای دو حالت اصلی است: یکی گذر زمان بهمثابة شیئی ثابت درحالیکه ناظر متحرّک است و دیگری گذر زمان بهمنزلة شیئی متحرّک درحالیکه ناظر ثابت است. درضمن با توجّه به این نظریه میتوان گفت درک زمان در شعر سهراب تأییدی بر فرایندی شناختی جهانی بهنام فهم استعارۀ زمان بهمثابۀ شیئی متحرّک یا حرکت در مکان است. نکتۀ دیگر، گذر سهراب از مرز استعارههای قراردادی و ورود به دنیای استعارههای نو است که زبان شعر سهراب را از زبان مردم عادّی و حتّی دیگر شاعران متمایز میسازد.