دانشگاه رازیمطالعات زبانها و گویشهای غرب ایران2345-25799120210321Exploring Cognitive Conceptualization of Love in Simin Daneshvar's Novelsبررسی مفهومسازی شناختی عشق در رمانهای سیمین دانشور119169610.22126/jlw.2020.4559.1353FAفرشیدباقریدانشجوی دکترای تخصصی رشتۀ زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایرانخیراللهمحمودیدانشیار بخش زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران0000-0002-9898-1331امیرسعیدمولودیاستادیار، بخش زبانهای خارجی و زبانشناسی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران.0000-0003-4682-3160Journal Article20190918In the present research, based on the Kövecses (1986, 2010) cognitive conceptualization theory of emotions, conceptualization of love in Simin Daneshvar's novels has been studied. For doing so, first the conceptual metaphors of love were extracted from the data by combining two methods of metaphor determination: 1. Machine search of the lexical item(s) of a specific target domain (the word love in our case) by a concordancer program (AntConc (Anthony, 2014), in our case) and 2. Manual search of the whole data. Then, the manual search of the whole data was carried out to find the conceptual metonymies and related concepts of love. In the next step, different types of metaphor, metonymy and also related concepts of love were studied. In the final step, on the basis of the conceptual metaphors, conceptual metonymies and related concepts of love, the cognitive model of love in Daneshvar's novels was identified. The cognitive model of love has shaped based on 40 conceptual metaphors, 33 conceptual metonymies with the general metonymic pattern of “EMOTION EFFECT FOR EMOTION” and also 11 related concepts of love, some of which are the causes and the rest are the effects of love.
<strong> </strong>در نوشتار پیش رو، مفهومسازی عشق در رمانهای سیمین دانشور، برپایۀ نظریۀ مفهومسازی شناختی احساسات در پژوهشهای کووچش (1986 و 2010) مطالعه شده است. در فرایند نگارش مقاله، نخست استعارههای مفهومی عشق، با ترکیب روش <em>جستجوی واحدهای واژگانی مربوط به حوزۀ مقصد</em>، بهکمک نرمافزار واژهنمای اَنتکانک (آنتونی، 2014) و روش جستجوی دستی از پیکره استخراج شدند؛ سپس برای شناسایی و به دست دادن مجازهای مفهومی به کار رفته در مفهومسازی عشق و استخراج مفاهیم وابسته به عشق، از روش جستجوی دستی استفاده شد. در مرحلۀ بعد، انواع استعارهها و مجازهای مفهومی عشق و همچنین مفاهیم وابسته به عشق - که از استعارهها و مجازهای مفهومی عشق به دست میآیند – بررسی شد. در پایان کار نیز، بر اساس استعارهها، مجازها و مفاهیم وابسته، مدل شناختی عشق در رمانهای دانشور شناسایی گردید. مدل شناختی مورد نظر، از (40) استعارۀ مفهومی، (33) مجاز مفهومی با الگوی عام مجازی نتیجۀ احساس بهجای احساس و در نهایتً (11) مفهوم وابسته به عشق که تعدادی از آنها سازندۀ عشق و تعدادی دیگر همراه یا نتیجۀ عشق هستند، ساخته شده است.
<strong> </strong>دانشگاه رازیمطالعات زبانها و گویشهای غرب ایران2345-25799120210321The Persian Suffixes ‘-zɑr’, ‘-kæde’, and ‘-estɑn’ within the Framework of Construction Morphologyپسوندهای «- زار» «- کده» و «-ِ ستان» فارسی در چارچوب ساخت واژۀ ساختی2141168510.22126/jlw.2021.4336.1316FAپارسابامشادیدکتری زبانشناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران0000-0002-4573-7810شادیانصاریاندانشجوی دکتری زبانشناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران0000-0003-1238-9765نگارداوری اردکانیدانشیار زبانشناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران.Journal Article20190803The purpose of the present research is to investigate three Persian derivational suffixes ‘-zɑr’, ‘-kæde’ and ‘-estɑn’ from a construction-based perspective and to analyze their various formal and semantic aspects. The study applies the framework of Construction Morphology (Booij, 2010, 2018) to address the word-formation patterns based on the notions of ‘construction’ and ‘constructional schema’ and explain their polysemy using the notion of ‘constructional subschema’. The research data are adapted from author’s own morphological corpus (including more than 12000 Persian compound and affixed words), Farhang-e Emlaee Khatt-e Farsi (Sadeghi & Zandi-Moghadam, 2012) and Farhang-e Zānsoo (Reverse Dictionary, Keshani 1993) which include 187 derivative words with the three aforementioned suffixes. The results reveal that in order to explain the polysemy of word-formation patterns of these suffixes, we need to adopt the idea of hierarchical lexicon and the notion of constructional subschemas so that we can consider distinct meanings as different subschemas. These subschemas are at different levels of abstraction and are related to a more abstract, high-order schema. This is called constructional polysemy, a kind of polysemy explained not at the level of concrete words, but rather at the level of abstract constructional schemas.
<strong> </strong>جستار پیش رو در پی آن است که الگوهای واژهسازی سه پسوند اشتقاقی «- کده»، «-ِ ستان» و «- زار» فارسی را از دیدگاهی ساختبنیاد واکاوی کرده و سویههای گوناگون ساختاری و معنایی آنها را بررسی کند. پژوهش در چارچوب نظریۀ ساختواژۀ ساختی (بوی، 2010 و 2018) انجام گرفته تا الگوهای واژهسازی سه پسوند پیشگفته را بر پایۀ مفهوم «ساخت» و «طرحوارههای ساختی» تحلیل نموده و چندمعنایی آنها را به کمک مفهوم «زیرطرحوارههای ساختی» تبیین نماید. دادههای پژوهش برگرفته از پیکرۀ ساختواژی خود نگارندگان (با بیش از دوازده هزار واژۀ مشتق و مرکّب فارسی)، فرهنگ املایی خطّ فارسی (صادقی و زندیمقدم، 1391) و فرهنگ فارسی زانسو (کشانی، 1372) بوده که درمجموع (187) واژۀ مشتق ساخته شده با سه پسوند پیشگفته را دربر میگیرد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که برای تبیین چندمعنایی الگوهای واژهسازی این پسوندها، پذیرش ایدۀ «واژگان پایگانی» و بهرهگیری از مفهوم زیرطرحوارههای ساختی لازم است تا بتوان هر معنای متمایز مربوط به الگوی اشتقاقی را در قالب یک زیرطرحوارۀ مجزّا نشان داد. خود زیرطرحوارهها در سطوح گوناگونی از انتزاع قرار دارند و در نهایت، همگی در زیر یک طرحوارۀ بسیار انتزاعی و کلّی مرتبه بالاتر قرار میگیرند؛ این پدیده را چندمعنایی ساختی مینامند، یعنی گونهای از چندمعنایی که نه در سطح واژههای عینی، بلکه در سطح طرحوارههای ساختی انتزاعی تبیین میشود.
<strong> </strong>دانشگاه رازیمطالعات زبانها و گویشهای غرب ایران2345-25799120210321Adverb Position in Persian WH-Multiple Questionsجایگاه قید در ساختهای چندپرسشواژهای زبان فارسی4363168810.22126/jlw.2020.5063.1415FAاکرمرضوی زادهدکترای زبانشناسی، واحد اردبیل، دانشگاه آزاد اسلامی، اردبیل، ایران.هنگامهواعظیاستادیار گروه زبان انگلیسی و زبانشناسی، واحد رشت، دانشگاه آزاد اسلامی، گیلان، ایران.0000-0002-8078-5084Journal Article20200225Persian wh-multiple questions are divided into two groups: sequential and split. Sequential group includes simple and coordinated. In the split one, coordinated wh-words are separated. The purpose is to study the syntactic operation of WH-multiple questions considering the position of speaker-oriented adverbs. First, we will examine the performance of WH-multiple questions from collocation viewpoint, then, consider speaker-oriented adverbs’ position in these constructions to find out the relationship of adverbs with WH-questions. Theoretical framework is based on Gračanin-Yuksek (2017), Lipták (2011) and also Citko and Gračanin-Yuksek (2013). The method is descriptive-analytical. Data analyses of WH-questions show their collocation is grammatical with adjunct-adjunct array except in the simple coordinated ones. The position of speaker-oriented adverbs shows that <em>æ</em><em>z h</em><em>æ</em><em>me mohemt</em><em>æ</em><em>r </em>is an only adverb with high frequency used in them. In contrast, the presence of adverbs like <em>q</em><em>ætæn</em>, <em>s</em><em>ɑ</em><em>de</em><em>ɡ</em><em>ɑ</em><em>ne</em>, <em>ʃ</em><em>ɑ</em><em>jæd</em>, <em>b</em><em>ɑ</em><em>rh</em><em>ɑ</em>, <em>xo</em><em>ʃ</em><em>bæxt</em><em>ɑ</em><em>ne</em>, and <em>h</em><em>æɡ</em><em>i</em><em>ɡæ</em><em>t</em><em>æ</em><em>n</em> in WH-multiple questions causes ungrammatically of wh-constructions. The position of <em>ehtem</em><em>ɑ</em><em>læn</em> in adjunct-adjunct of sequential coordinate is before the second wh-question. The position of <em>be</em> <em>r</em><em>ɑ</em><em>sti</em> in adjunct-argument of sequential coordinate is before the first wh-question. The position of <em>vɑ</em><em>ɡ</em><em>e</em><em>æ</em><em>n</em> in adjunct-argument of simple coordinate type is before the first wh-question. Also, in argument-argument of sequential coordinate the position of <em>ehtem</em><em>ɑ</em><em>læn</em> is before the second wh-question.
ساختهای چندپرسشواژهای زبان فارسی به دو نوع اصلی متوالی و گسسته تقسیم میشوند. گروه متوالی شامل دو نوع <em>ساده</em> و <em>همپایه</em> است. در گروه گسسته، پرسشواژههای همپایه جدا از هم هستند. هدف از جستار پیش رو، بررسی رفتار نحوی ساختهای چندپرسشواژهای در رابطه با جایگاه قیدهای گویندهمحور است. بدین منظور، ابتدا عملکرد ساختهای چندپرسشواژهای را از نظر باهمآیی بررسی کرده، سپس به جایگاه قیدهای گویندهمحور در این نوع ساختها میپردازیم تا بدانیم جایگاه قید با آرایش پرسشواژهها چه ارتباطی دارد. چارچوب نظری پژوهش گراشانین-یوکسِک (2017)، لیپتاک (۲۰۱۱) و نیز چیتکو و گراشانین-یوکسِک (۲۰۱۳) و از نوع توصیفی - تحلیلی است. بررسی دادهها در رابطه با ترتیب پرسشواژهها نشان میدهد که باهمآیی پرسشواژهها بهجز ساختهای پرسشی چندگانه با ترتیب افزودهای - افزودهای در بقیة موارد دستوری است. بررسی جایگاه قیدهای گویندهمحور نیز نشان میدهد «ازهمهمهمتر»، تنها قیدی است که بیشترین کاربرد را در این نوع ساختها دارد. در مقابل، حضور قیدهایی همچون «قطعاً، صادقانه، شاید، بارها، خوشبختانه و حقیقتاً»، در ساختهای چندپرسشواژهای موجب نادستوری شدن ساخت پرسشی میشود. در ساخت پرسشی افزودهای - افزودهای از نوع همپایة متوالی، جایگاه «احتمالاً»، پیش از پرسشواژة دوم است. در افزودهای - موضوعی از نوع همپایة متوالی، جایگاه قید «به راستی»، پیش از پرسشواژة اوّل است. در افزودهای - موضوعی از نوع چندگانه، جایگاه «واقعاً»پیش از پرسشواژة اوّل است؛ همچنین، در موضوعی- موضوعی از نوع همپایة متوالی، جایگاه «احتمالاً»، پیش از پرسشواژة دوم است.
<strong> </strong>دانشگاه رازیمطالعات زبانها و گویشهای غرب ایران2345-25799120210321Is derivational morphology canonical in Persian?آیا اشتقاق در فارسی متعارف است؟6595169210.22126/jlw.2020.5439.1451FAبهنازکوکبی سیوکیدانشجوی دکتری زبانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شاهرود، شاهرود، ایرانرویاصدیق ضیابریاستادیار گروه زبانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شاهرود، شاهرود، ایرانشادیداوریدکتری زبانشناسی، مدرّس دانشکدة پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.Journal Article20200704The present contribution bears an attempt to take a novel synchronic perspective on derivational morphology in Persian namely canonical derivation. Introduced by Corbett (2010) and being a sub branch of canonical typology approach, canonical derivation viewpoint looks for canonical instances of single grammatical categories which are the best, the clearest and the indisputable ones rendering spectacular typological definitions. In this paper, by analyzing (195) derivational affixes including (22) prefixes and (173) suffixes, we endeavored to discover whether derivational morphology is canonical in Persian or the derivational affixes are far from canonicity in some degrees. The data analysis revealed that (%34) of derivational affixes rejected the substitutability criterion and just one suffix rejected 2 criteria. In sum, among 975 points for the fully canonical system, Persian gained 904which portrayed (%7.29) deviation from the canon; in other words, it is (%93) canonical. This amount of canonicity illustrates that derivation system in Persian is so close to the canonicity of derivation systems worldwide.
<strong> </strong>
نوشتار پیش رو بر آن است تا بر اساس معیارهای پنجگانة کوربت (2010)، متعارفبودگی فرایند اشتقاق و وندهای اشتقاقی در فارسی را از منظری ردهشناختی واکاوی کند. بدین منظور تعداد (195) وند اشتقاقی به مثابة دادههای پژوهش در نظر گرفته و معیارهای متعارفبودگی کوربت بر آنها اعمال شد. نتایج پژوهش نشان میدهند که در مجموع،(68) وند اشتقاقی فارسی از مجموع (195) وند، معیارهای متعارفبودگی را به میزان یک درجه رعایت نکردند. تنها معیاری که از سوی این (68) وند رعایت نشد، معیار «تجزیهپذیری» بود. در این میان، نامتعارفترین وند فارسی، پسوند –ale نسبت است که دو معیار تجزیهپذیری و شفافیت صوری را رعایت نکرده است؛ از این رو میتوان چنین نتیجه گرفت که (34%) وندهای اشتقاقی فارسی، به میزان یک درجه از متعارفبودگی فاصله دارند. نظام اشتقاق فارسی اگر به طور کامل متعارف میبود، باید (975) امتیاز از پنج معیار متعارفبودگی کسب میکرد، امّا با احتساب (71) عدم امتیازگیری، (904) امتیاز کسب کرده است، یعنی به میزان (29/7%) از متعارفبودگی فاصله گرفته است؛ یا به عبارت دیگر به میزان حدود (93%) متعارف است. این میزان از متعارفبودگی نشان میدهد نظام اشتقاق فارسی، با وجود وندهای غیر زایای خود، به نمونة متعارف این نظام در میان زبانهای دنیا بسیار نزدیک است.
<strong> </strong>دانشگاه رازیمطالعات زبانها و گویشهای غرب ایران2345-25799120210321Linguistic Foregrounding by Adding Phonetic, Lexical and Phrasal Parallelism in the Official Documents’ Texts and its Effect on Audience Understanding: a Forensic Linguistic Approachبرجستهسازی زبانشناختی با افزودن توازن آوایی، واژگانی و گروهی در متن اسناد رسمی و تأثیر آن بر درک مخاطب: رویکرد زبانشناسی حقوقی97112169510.22126/jlw.2020.5413.1449FAکیانوشکیقیادی امیریدکترای زبانشناسی از دانشکدة علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران ایران.فردوسآقا گل زاده سیلاخوریاستاد گروه زبانشناسی، دانشکدة علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران ایرانارسلانگلفامدانشیار گروه زبانشناسی، دانشکدة علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمحمد باقر پارساپورپارساپوردانشیار گروه حقوق، دانشکدة حقوق دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.Journal Article20200618The documents registered in notary public offices are not deniable after being signed and must be fully understood by the audience. The closer a text is to automatic language, the easier it is to understand. This is why scientific texts, unlike poetic texts, are free from aesthetic devices. To simplify the texts of official documents in forensic linguistics framework, this descriptive-analytical research has tried to identify and if possible, rewrite the samples of foregrounding as a feature of literary language which can take the text far from the automatic language and create difficulty in understanding. In order to identify these samples and to show their effects on understanding, 100 documents (50 from the book of sample documents and 50 from the real documents registered in notary public office no. 1479) were considered. The results revealed that foregrounding in these texts is happening through extra regularities by creating parallelism in 1240 samples in phonetic, lexical, and phrasal levels in Arabic and legal terms. The omission of parallelism and rewriting the samples were possible in a remarkable percentage of samples (65.03%) and these substitutions have caused a significant increase of 40% in the understanding of 100 clients of the notary public office. <br /><strong> </strong>اسنادی که در دفاتر اسناد رسمی تنظیم میشوند، پس از امضا قابل انکار نیستند و باید به طور کامل به وسیلة مخاطب درک شوند. هرچه متن به زبان خودکار نزدیکتر باشد، آسانتر درک میشود. به همین دلیل است که متون علمی، برخلاف متون ادبی، خالی از ابزارهای زیباییآفرینی هستند. برای سادهسازی متن اسناد رسمی در چارچوب زبانشناسی حقوقی، پژوهش توصیفی - تحلیلی حاضر در پی شناسایی و در صورت امکان بازنویسی نمودهای برجستهسازی، به مثابة ویژگی زبان ادب بوده است که میتواند با دور کردن این متنها از زبان خودکار، درک را برای مخاطب دشوار کند. برای شناسایی این نمودها و نشان دادن تأثیر آنها بر درک مخاطب، صد نمونه سند رسمی ( پنجاه نمونه از کتاب نمونة اسناد و پنجاه نمونه از اسناد واقعی تنظیم شده در دفتر اسناد رسمی 1479 تهران) بررسی و تحلیل شدهاند. نتایج نشان داد که برجستهسازی در این سندها از راه قاعدهافزایی و با ایجاد توازن در (1240) مورد تکرار در سطوح آوایی، واژگانی و گروهی، در واژههای عربی و حقوقی صورت گرفته است. حذف توازن و بازنویسی در درصد قابلتوجّهی از نمونهها (03/65%)، ممکن بوده و این جایگزینیها باعث افزایش معنادار (40) درصدی در میزان درک صد نفر از مراجعهکنندگان به دفتر اسناد رسمی شده است.<br /><strong> </strong>دانشگاه رازیمطالعات زبانها و گویشهای غرب ایران2345-25799120210321The Relationship between Polarity and Clausal Modality in Persianرابطۀ قطبیت و وجهیت بندی در زبان فارسی113135169310.22126/jlw.2020.5372.1442FAآزادهمیرزائیاستادیار گروه زبانشناسی دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایرانJournal Article20200604Polarity is the opposition between positive and negative and Modality is the speaker’s judgment about the proposition and proposal. In fact, modality is the space between ‘yes’ and ‘no’. In this study, four main types of modality including “epistemic”, “evidential”, “deontic” and “dynamic” from Palmer's point of view, and three types of negation including “nuclear negation”, “core negation” and “clause/ sentence negation” based on Role and Reference Grammar of VanValin were introduced and then the relationship between them was investigated in the Persian. In order to determine the polarity of the nucleus, the presence or absence of a negative prefix, and to determine the polarity of the core, the relationship of the verb and its arguments has been considered. To detect the polarity of the sentence, two tests of “tag question” and “lie test” were used. Examination of the data showed that when the modality of the sentence is changed, the polarity of the sentence is changed as well. It seems that the combination of modality and polarity is a strategy for language users to be able to formulate the same propositional meanings in different ways according to different contexts, and thus follow different discourse purposes. <br /> <br /><strong> </strong>قطبیت، تقابل میان مثبت و منفی و وجهیت، قضاوت گوینده در مورد درستی گزاره یا میزان احتمال اجرایی شدنِ خواسته یا پیشنهاد است. اگر میان احتمال درستی گزاره یا امکان اجرایی شدن پیشنهاد، درجاتی وجود داشته باشد، قطبیت را میتوان به نوعی دو سر پیوستار وجهیت در نظر گرفت. در پژوهش حاضر از میان امکانات وجهی، چهار امکان وجهیت «برداشتی»، «گواهنمایی»، «درخواستی» و «پویا» از نگاه پالمر و در بحث قطبیت، «نفی هستهای»، «نفی بخش اصلی» و «نفی بند یا جمله» بر اساس دستور نقش و ارجاع ون ویلین معرّفی شده و سپس رابطۀ میان آنها در زبان فارسی بررسی شده است. برای بررسی نفی هستهای، به وجود یا عدم وجود پیشوند نفی و برای تعیین قطبیت بخش اصلی، به رابطۀ موضوعها با فعل اصلی توجّه شده است. برای تشخیص قطبیت جمله از دو آزمون «پرسش ضمیمه» و «آزمون دروغ» استفاده شده است. بررسی دادهها نشان میدهد که با تغییر وجهیت جمله، قطبیت آن نیز دستخوش تغییر میشود. به نظر میرسد تلفیق امکانات وجهیت و قطبیت دستاویزی برای کاربران زبان است تا بتوانند مفاهیم گزارهای یکسان را در بافتهای مختلف، متفاوت صورتبندی کنند و درنتیجه مقاصد کلامی متفاوتی را نیز دنبال کنند.<br /> <strong> </strong><br /> <strong> </strong>