فعل‌های کمکی وجهی در کردی سورانی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار، دانشگاه پیام نور

چکیده

در کنار زمان دستوری و نمود، وجه­نمایی از مفاهیم اصلی معناشناسی گزاره است که توسط دستۀ بزرگی از ابزارهای زبانی بیان می­شود، اما هر زبانی، با توجه به ویژگی­های خود، دست به انتخاب تعدادی از این اقلام زبانی می­زند. زبان مورد مطالعۀ این تحقیق کردی سورانی است و ابزار زبانی مورد مطالعۀ آن افعال کمکی وجهی در این زبان است که عبارتند از ʔeše ’باید/شاید‘، bu:in ’شدن‘و twanin ’توانستن‘. با توجه به نقش­گذر بودن این افعال، این تحقیق تلاش می­کند نشان دهد هر فعل وجهی کدامیک از معناهای مختلف وجه­نمایی را نشان می­دهد. نتیجۀ به دست آمده بیانگر این است که هر یک از این افعال سه نوع وجه­نمایی معرفتی، تکلیفی و پویایی را نشان می­دهند و آنچه آنها را از هم متمایز می­کند، مرتبه­های وجه­نمایی (امکان و الزام) و انواع آنها (حدسی، استقرایی و فرضی برای وجه­نمایی معرفتی، قانون و مقررات، عرف و هنجارها و اقتدار فردی برای منبع قدرت در وجه­نمایی تکلیفی و میل و خواست و توانمندی برای وجه­نمایی پویایی) است. همچنین، مشاهده می­شود که زبان کردی سورانی فاقد فعل کمکی خـاصی برای بیـان وجه­نمایی گواه­نمایی است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


اخلاقی، فریار (١٣٨٦). بایستن، شدن و توانستن؛ سه فعل وجهی در فارسی امروز. مجلۀ دستور، شمارۀ ٣، ٨٢-١٣٢.
باطنی، محمدرضا (١٣۵٤). استعمال باید در فارسی امروز. در: محمدرضا باطنی، مسائل زبانشناسی نوین(صص ١٢۵-١٣٠).تهران: آگاه.
رحیمیان، جلال (١٣٨٨). جنبه­های صوری و معنایی عناصر معین فارسی در جمله­های وابسته. مجلۀ زبانشناسی و گویش­های خراسان، شمارۀ ١، ٨۵-٩١.
عموزاده مهدیرجی، محمد و حدائق رضایی (١٣٨٩). ابعاد معنی شناسی باید در زبان فارس. مجلۀ پژوهش­های زبانی، شمارۀ ١، ٧٨-۵٧.
مرادی، روناک (1391). وجه­نمایی و وجه در کردی سورانی: رویکردی نحوی و معنایی، رسالۀ دکتری زبان‌شناسی، دانشگاه علامه طباطبایی.
Barbiers, S. (2005). The Syntax of Modal Auxiliaries. In: M. Everaert & H. van Riemsdijk (Eds.), The Blackwell Companion to Syntax. vol. 5., (chap. 70: pp. 1–22). Oxford: Blackwell Publishing Ltd.
Butler, J. (2003). A Minimalist Treatment of Modality. Lingua, 113, 967-996.
ـــــــ (2006). The Structure of Temporality and Modality (or, Towards Deriving Something Like a Cinque Hierarchy). In: P. Pica (Ed.), Linguistic Variation Yearbook, (6: pp. 161–201). Amsterdam: John Benjamins Publishing Company.
Chung, S. and A. Timberlake (1985). Tense, Aspect, and Mood. In: T. Shopen(Ed.), Language Typology and Syntactic Describtion. Grammatical Categories and the Lexicon, (pp. 202–258). Cambridge: Cambridge University Press.
Kiefer, F. (1994). Modality. In: R. E. Asher (Ed.). The Encyclopedia of Language and Linguistics, (pp. 2515-2520). Oxford: Pergamon Press.
Kosur, H. M. (2010). A Linguistic Typology of Modality. Retrieved from:
Kratzer, A. (1977). What ‘Must’ and ‘Can’ Must and Can Mean. Linguistics and Philosophy, 1: 337-55.
ـــــــ (1981). The Notional Category of Modality. In: H. J. Eikmeyer & H. Rieser (Eds.), Words, Worlds, and Contexts, (pp. 38–74). Berlin: de Gruyter.
ـــــــ (1991). Modality. In:  A. Von Stechow & D. Wunderlich (Eds.), Semantics: an International Handbook of Contemporary Research, (pp. 639–650).Berlin: de Gruyter.
Lyons, J. (1977). Semantics. Cambridge: Cambridge University Press.
Palmer, F. R. (1994). Mood and Modality. In: R. E. Asher (Ed.), The Encyclopedia of Language and Linguistics, (pp. 2535-2540).Oxford: Pergamon Press.
ـــــــ (2001). Mood and Modality. 2nd edition. Cambridge: Cambridge University Press.
Taleghani, A. H. (2006). Modality, Aspect and Negation in Persian. Doctoral dissertation, University of Arizona.