در مورد درک زمان از راه مکان دیدگاههای مختلفی مطرح است. پژوهش حاضر بر آن است تا با استفاده از رویکردهای تروگات (1978)، مارگولیز و کرافورد (2008)، لی و جی (2014)، و دافی و ایوانز (2016) به پنج پرسش پاسخ دهد: الف) گویشوران فارسیزبان چگونه با استفاده از زبان بدن از خطّ زمانیِ «زمان دستوری» استفاده میکنند؟ ب) گویشوران فارسیزبان چگونه با استفاده از زبان بدن از خطّ زمانیِ «توالی» استفاده میکنند؟ پ) چگونه یادآوری رویدادهای مثبت در «گذشته» با «زمان در حال حرکت» و یادآوری رویدادهای منفی از «گذشته» با «فرد در حال حرکت» مطابقت دارد؟ ت) چگونه پیشبینی رویدادهای مثبت در «آینده» با «فرد در حال حرکت» و پیشبینی رویدادهای منفی در آینده با «زمان در حال حرکت» مرتبط است؟ ث) چگونه رویدادهای با «ظرفیت مثبت» با «فرد در حال حرکت» و رویدادهایِ با «ظرفیت منفی» با «زمان در حال حرکت» ممکن است سازگار باشند؟ دادههای نوشتار توصیفی - تحلیلی پیش رو با پرسشنامه گردآوری شده است. یافتهها نشان داد که زبان فارسی، اشاری است (تأیید تروگات) و توالی رویدادها در محور عمودی قرار دارد (ردّ تروگات). این یافتهها، مارگولیز و کرافورد و لی و جی را ردّ و دافی و ایوانز را تأیید کرد.